- شب فروز
- ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه،
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب افروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
معنی شب فروز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هر چیزیکه در شب درخشندگی دارد هر چه در شب درخشد
ویژگی هر چیزی که در شب درخشندگی و روشنایی داشته باشد، ماه،
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب فروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، شب فروز، یراعه، ولدالزّنا، کمیچه، آتشک، آتشیزه، کرم شب افروز، شب چراغک، چراغینه، کاونه، چراغک، شب تاب
آنکه چهره خویش نماید، روز هفتم از ماههای ملکی، دستینه ای که آنرا چهار تو مانند ریسمانی تابیده باشند
شب و روز مدت بیست و چهار ساعت
دل افروز، آنکه یا آنچه دل را شاد و روشن کند
وروم افروز هر چیز که خاطر و قریحه را روشن دارد
((رُ فُ))
فرهنگ فارسی معین
آن که چهره خویش نماید، روز هفتم از ماه های ملکی، دستینه ای که آن را چهارتو مانند ریسمانی تابیده باشند
شب و روز (الیوم بلیلته)، همیشه پیوسته علی الدوام
هو بره یقه دار از انواع پرندگان (گویش گیلکی)
شبانه روز، تمام ۲۴ ساعت، شب وروز
راه رفتن در شب، شبگردی، کنایه از راهزنی یا عیاری در شب
در موسیقی، از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو یارش رای فرخ روز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۱۴ - ۱۸۱) ، از الحان قدیم ایرانی
رونده در شب، کسی که هنگام شب به راهی برود یا سفر کند، کنایه از دزد و راهزن، کنایه از عسس